وبلاگ حقوقی reliable
در بیکران زندگی ۲ چیز مراافسون کرد: آبی آسمانی که می بینم و میدانم که نیست و خدایی که نمی بینم ولی میدانم که هست
درباره وبلاگ


برای پرواز به آسمانها، منتظر نمان که عقابی نیرومند بیاید و از زمینت برگیرد و در آسمانهایت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و بروید و بکوش تا اینهمه گوشت و پیه و استخوان سنگین را که چنین به زمین وفادارت کرده است، سبک کنی و از خویش بزدایی، آنگاه به جای خزیدن، خواهی پرید.
آخرین مطالب
نويسندگان
پنج شنبه 18 / 12 / 1390برچسب:, :: 11 PM ::  نويسنده : neda govahi

 

جنبه‌های اخلاقی و قانونی خطای پزشكی

خطای پزشكی یكی از مباحث بسیار مهمی است كه از جنبه‌های مختلف پزشكی، اخلاقی و حقوقی قابل بحث و بررسی است.
طبیعتا فعالیت و حرفه‌ای كه پزشكان دارند نمی‌تواند خالی از خطا و اشتباه باشد، به‌طوری كه امروزه صدمات و عوارض و همین‌طور مرگ‌های ناشی از خطای پزشكی یكی از معضلات مطرح در رشته پزشكی محسوب می‌شود.
جنبه‌های اخلاقی و قانونی خطای پزشكی یكی از پنج مقاله مطرح در نشست خطاهای پزشكی است كه توسط دكتر فخرالدین تقدسی نژاد، دانشیار و مدیر گروه پزشكی قانونی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران در سالن فیض مركز همایش‌های صدا و سیما برگزار شد.
هیچ جامعه پزشكی در هیچ‌جای دنیا وجود ندارد كه عاری از خطا و اشتباه باشد. به‌عنوان مثال در آمریكا سالانه 8 هزار نفر به‌دنبال خطای پزشكی در آمریكا فوت می‌كنند. در حقیقت پنجمین عامل مرگ در آمریكا خطای پزشكی است. سالانه یك میلیون نفر به‌دلیل خطای پزشكی دچار عارضه جسمی می‌شوند. در كشور ما اگر آمار رسمی‌ای وجود نداشته باشد، وضعیت بهتر از این نیست.
دكتر تقدسی نژاد ضمن اشاره به این مطلب گفت: بسیار ضروری است كه به این موضوع كه جنبه‌های مختلف و پیچیدگی‌های زیادی دارد، به‌طور خاص توجه كرد. مسئولیت پزشك، انواع مسئولیت پزشك، خطای پزشكی وانواع آن و رابطه پزشك با مراجع قضائی و چگونگی ابراز خطای پزشكی و وظیفه اخلاقی پزشك هنگامیكه دچار خطای پزشكی شده و نهایتا شرایط عدم‌مسئولیت پزشك از جمله مواردی است كه در این زمینه باید مورد بررسی دقیق قرار بگیرد.
مدیر گروه پزشكی قانونی دانشگاه علوم پزشكی تهران مفهوم مسئولیت را در حیطه پزشكی از دو زاویه مورد بحث قرار داد و گفت: از نظر لغوی مسئولیت، ضمانت و موظف بودن به انجام كاری را نشان می‌دهد و از لحاظ حقوقی مسئولیت به وضعیتی گفته می‌شود كه شخص دارای مسئولیت را در مقابل قانون در مقابل انجام فعل یا ترك فعل مورد سؤال قرار می‌دهد. درخصوص حرفه پزشكی و پزشك مسئولیت‌های متفاوتی وجود دارد: مسئولیت اخلاقی، مسئولیت حرفه‌ای یا انتظامی و مسئولیت حقوقی از جمله این مسئولیت‌ها است.
مسئولیت اخلاقی با مسئولیت قانونی متفاوت است. در پزشكی اعمال زیادی هست كه ممكن است غیرقانونی نباشد اما جزو افعال غیراخلاقی محسوب می‌شود. این مسئولیت در پیشگاه خداوند و وجدان فرد خود را نمایان می‌كند.ضمانت اجرای مسئولیت اخلاقی بیشتر جنبه اخروی و درونی دارد. خیلی از رفتارها را اگرپزشكی مرتكب شود ممكن است هیچ قانونی وی را مورد بازخواست قرار ندهد اما در این میان وجدان پزشك دائم او را در معرض سؤال قرار می‌دهد.
دكتر تقدسی نژاد در ادامه این سخنرانی تعریفی از خطای پزشكی ارائه داد و گفت: كوتاهی در اجرای كامل اقدامات برنامه ریزی شده یا استفاده از روش اشتباه برای رسیدن به یك هدف از دیدگاه پزشكی آمریكایی خطای پزشكی محسوب می‌شود. براساس متون حقوقی ما نیز خطای پزشكی این‌طور تعریف شده است: اقدام یا عدم‌اقدام پزشك كه موجب تحمیل خسارت جسمی، مالی یا معنوی به بیمار شود، كه البته این خطاها بسیار متنوع‌اند ودر دسته‌ها و گروه‌های مختلف قرار می‌گیرند.
این تقسیم‌بندی در كشورهای مختلف متفاوت است؛ اما در ایران این تقسیم بندی به این‌گونه صورت می‌گیرد كه خطاها شامل خطاهای ناشی از بی‌احتیاطی، بی‌مبالاتی، عدم‌مهارت و عدم‌رعایت اقدامات مناسب می‌شود.
عضو هیأت علمیدانشگاه علوم پزشكی تهران در ادامه سخنرانی‌اش با بررسی جزئیات خطاهای پزشكی و ارائه مثال برای هر مورد اضافه كرد: از نظر قانونی نیز برخوردهای متفاوتی با خطاهای پزشكی می‌شود. از دیدگاه من مواد قانونی در این خصوص دارای ابهاماتی است.
از آنجایی كه با وجود انجام اقدامات درمانی و جراحی براساس موازین علمی نیز ممكن است بیمار متحمل عوارضی شود یا فوت نماید، لازم است با حفظ حقوق پزشك و بیمار و حمایت‌های قانونی لازم به شكلی اقدام گردد تا در این‌گونه موارد آسیبی متوجه پزشكان نشود.
به این شكل كه اگر پزشكی عملی قانونی به قصد درمان داشته باشد و حركت او اخلاقی و مشروع باشد و موازین پزشكی را در آن رعایت كند و رضایت نامه از بیمار دریافت كرده باشد ولو اینكه در نتیجه عمل و درمان او آسیب یا عارضه‌ای متوجه بیمار گردد، پزشك معالج مقصر شناخته نشود و مسئولیتی متوجه او نشود.

جمعه 26 / 11 / 1390برچسب:, :: 10 PM ::  نويسنده : neda govahi

 

چكيده : در تبصره 2 ماده 515 قانون آئين دادرسي مدني آمده است : (ضرر و زيان ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست ) ، اما بايد اطلاق اين تبصره را مقيد كنيم زيار جمع بين اين تبصره و مواد ديگر مذكور در قانون مدني اقتضاء مي كند كه بگوييم اگرعدم النفع به واسطه غصب باشد غاصب علاوه بر عين ضامن منافع اعم ازمستوفات و غير مستوفات نيز مي باشد چنانكه اكثر فقها عقيده دارند امااگر عدم النفع به واسطه غصب نباشد بلكه به جهت منع مالك از استيفاء منافع مالش باشد مثلا" بي آنكه خانه كسي را غصب كند مانع شود كه مالك در خانه خود سكني گزيند و يا مانع شود كه كاسب در محل كسبش حاضر شود تا به كسب و كار بپردازد، طبق اين تبصره ضرر و زيان نشاي از عدم النفع قابل مطابه نيست ، ما در اين مقاله تحقيق كرده ايم كه عدم النفع خود از مصاديق ضرر است نه آنكه سبب ومنشاء ضرر باشد، پس طبق قاعه (لاضرر) بايد جبران و تدارك شود: اگر پنداشته شود كه مفاد قاعده لاضرر نفي احكامي است كه از قبل آنها مردم متضرر مي شوند نه وضع احكامي كه از عدم وفقدان آنها ضرر حاصل مي آيد: كوشيده ايم كه به اين توهم پاسخ قانع كننده اي داده شود.



واژگان كليدي :
عدم النفع ، لاضرر، ضرر، تقابل عدم وملكه ، تقابل تضاد، نفي سبب ، نفي مسبب ، ضرر بلاجبران ، نفي حكم ، نفي موضوع ، لاي نافيه ، لاي ناهيه ، اعتداء بمثل ، غصب .

مقدمه :
گاهي عدم النفع به سبب اثبات يد عدواني يعني غصب و يا حبس مي باشد. مثل اينكه اتومبيل كسي را غصب كند بي آنكه از منافع آن استفاده كند يا انساني را حبس كند بي انكه از او بيگاري بكشد و گاهي هم عدم النفع به خاطر منع مالك از استفاده از مالش مي باشد بي انكه مال را غصب كند. مثل اينكه ظلما" نگذارد مالش را بفروشد سپس قيمت مال تنزل كند، يا نگذارد سوار بر اتوموبيلش شود يا در خانه اش سكني گزيند يا چاه ونهر آب را لايروبي كند، يا بي آنكه انساني را جبس كند مانع شود كه در محل كسب كار خود حاضر شودتا نفعي تحصيل كند. مثالهاي فوق همگي از مصاديق عدم النفع مي باشد. در اين مقاله بايد تحقيق كنيم كه آيا عدم النفع مطلقا" ضرر محسوب مي شود، اگر عدم النفع ضرر باشد به كمك قاعده لاضرر مي توان حكم كرد كه بايد جبران و تدارك شود؟ به يان ديگر آيا عدم النفع قابل مطالبه است ؟ و اگر عدم النفع ضرر محسوب نشود و يا اگر از مصاديق ضرر است ولي با قاعده لاضرر نتوان حكم به وجوب تدارك و جبران آن كرد، آيا به كمك قاعده و يا دليل ديگري مي توان حكم به ضمان عدم النفع كرد و بالاخره آيا تمسك به اطلاق تبصره 2ماده 515 قانون آئين دادرسي مدني درست است يا خير؟
قبل از شروع بحث ناسب است تبصره مزبور و نيز ذيل ماده 267 قانون آئين دادرسي مدني ذكر شود.
اول : تبصره 2 ماده 515 قانون آئين دادرسي مدني
(
خسارت ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست.)
دوم : ماده 267 قانون آئين دادرسي مدني 9
( .....
ضرر و زاين ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست.) با مقايسه دو عبارت فوق معلوم مي شود كه ضرر و زيان وخسارت مترادف يكديگر هستند و استعمال آنها به جاي يكديگر بالااشكال است ، اما ظاهرا" از نظر نويسندگان قانون آئين دادرسي عدم النفع سبب ومنشاء ضرر است ، زيرا گفته است ضرر ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست ، گوئي كه خسارت و ضرر مسبب است و عدم النفع سبب و حال آنكه چنين نيست و به نظر مي رسد كه اين دو عبارت درست انشاء نشده اند، زيرا ضرر و نفع دو لفظ متباين هستند و تقابل آن دو يا تقابل عدم ملكه وملكه است و يا تقابل تضاد در حالت اول يعني تقابل ملكه و عدم آن ، نفع ملك و عدم النفع عدم ملكه خواهد بود. پس عدم النفع مرادف با ضرر است نه آنكه عدم النفع سبب ومنشاءضرر باشد.
در حالت دوم هم يعني تقابل تضاد عدم النفع ضررنيست تابگوئيم ضرر ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نمي باشد مثل سياهي وسفيدي 0 آيا مي توان گفت رنگ سومي مثلا" آبي ناشي از سفيدي است ؟
به هر حال شايد بهتر بود كه گفته مي شد:
(
عدم النفع قابل مطالبه نيست.)
بعد از اين بحث لفظي ببينيم مقتضاي ادله چيست ، آياعدم النفع قابل مطالبه هست يا نه ؟

معناي ضرر و نفع
معناي ضرر و نفع عرفا" واضح وروشن است ، عرف نقص در مال و جان و عرض را ضرر مي داند و به عكس رشد ونمو در مال و صحت و تندرستي را نفع مي داند. اينكه در لغت ضرر را به نقص در مال ، گزند، بدحالي ، شدت و تنگي معنا كرده اند و گفته اند نفع ضد آن است (1) همگي تعريف به بعضي از مصاديق عرفي مي باشد، آنچه مهم است اين است كه آيا تقابل اين دو لفظ، تقابل ملكه وعدم ملكه است يا تقابل تضاد.چه اگر تقابل ملكه و عدم آن باشد قطعا" عدم النفع ضر است ، چرا بلاجبران باقي بماند و اگر تقابل تقضاد باشد عدم النفع ضرر نيست تا جبران آن ضروري باشد.

تقابل ضرر ونفع ، تقابل عدم ملكه و ملكه است :
اگر چيزي شانش اين باشد كه متصف به صفتي شود، وجود صفت در آن چيز ملكه است و فقدان آن عدم ملكه 0 مثلا" شان انسان اين است كه متصف به صفت بينايي شو پس بينايي ملكه است وكوري عدم ملكه 0 شان مال اين است كه سود و رشد كند پس نفع ملكه است زيان و عدم نفع عدم ملكه است. شان نسان كاسب و صنعتگر و شاغل اين است كه كار كند و از اين طريق سود ونف ببرد پس نفع ملكه است و عدم نفع عدم ملكه و ضرر است .
بنابراين اگر بگوييم تقابل نفع وضرر تقابل تضاد است چون ممكن است مال نه افزايش پيدا ند نه كاهش صحيح نيست ، زيراعرفا" و عادتا" شان مال اين است كه رشد و نموكند و سود بدهد نه آنكه راكد بماند و شان انسان هم اين است كه به كار خود مشغول شود و از دسترنج خود سودي ببرد. شايد به همين دليل است كه محقق خراساني در كفايه آورده است :
(
فالظاهر ان الضرر هومايقابل النفع .....تقابل العدم والملكه 0) (2)
يعني ظاهرا" كلمه ضرر و نفع دو لفظ متقابل هستند و تقابل ميان آن دو تقابل ملكه و عدم ملكه مي باشد.
با بيان فوق روشن مي شود كه منع از تحصيل درآمد به بيان ديگر عدم النفع در مال يا انساني كه شانش نفع باشد عرفا" از مصاديق ضرر است ، پس چرا بايد بلاجبران باقي بماند؟ آيا با قاعده لاضرر يا قاعده ديگري مي توان حكم به وجوب تدارك و جبران آن كردياخير؟

بخش اول 0 مفاد تركيبي قاعده لاضرر
پاسخ به قسمت اول اين سوال اقتضاء دارد كه ببينيم مفاد تركيبي حديث شريف لاضرر و لاضرار چيست ؟

الف 0 مي دانيم اگر حرف (لا) بر اسم نكرده داخل شود حقيقت و ماهيتي را حقيقتا" نفي مي كند. در اين حديث (لا) براي نفي است چون بر كلمه (ضرر) ك هاسم نكرده است وارد شده ، پس معناي حقيقي آن اين است كه گفته شود ماهيت و حقيقتي به نام ضرر وجود ندارد. اما اراده اين معناي حقيقي ممكن نيست ، زيرا درعالم خارج ضرر حقيقتا" وجود دارد پس نمي توان گفت حقيقت ضرر واقعا" و حقيقتا" نفي شده است. لذا بايد ببينيم نزديكترين معناي مجازي به اين معناي حقيقي كدام است. چهار قول در اينجا وجود دارد كه بشرح زير خواهد آمد.
1-
اراده نهي از نفي
طبق اين قول بايد (لا) را جمل بر لاي ناهيه كنيم ومي دانيم كه هيات نهي ظهور در تحريم دارد يعني صيغه نهي دلالت بر طلب ترك فعل مي كند. طبق اين معنا شارع از مردم خواسته است از ارتكاب فعلي كه موجب تضرر ديگران مي شود خودداري ند، مثل اين آيه شريفه (لا رفت ولاجدال و لافسوق في الحج ) 0 پس بايد بگوييم از لاي نافيه نهي اراده شده و شارع از حاجي خواسته است كه اين افعال را به هنگام حج ترك كند.

2-
نفي صفت
به موجب اين قول ضرر بلاجبران نفي شده ، به اين معنا كه شارع دستور مي دهد ضرر جبران و تدارك شود و پس از تدارك گويي كه ضرري وجود نداشته است .

3-
نفي حكم (نفي سبب با زنان نفي مسبب )
شيخ انصاري در رسائل و ملحقات مكاسب اين معنا را اختياركرده است. به عقيده شيخ هر چند به ظاهر ضرر(مسبب ) نفي شده ، اما در واقع سبب آن يعني حكم ضرري نقي شده است. گويي كه شارع حكمي را خواه حكم وضعي و يا حكم تكليفي جعل نكرده است كه موجب تضرر مكلفين و بندگان خدا بشود.

4-
نفي حقيقت ضرر ادعا" (نفي حكم با زبان نفي موضوع )
محقق خراساني عقيده دارد از آنجا كه مي توان لاي نافيه را ادعائا" بر نفي حقيقت حمل كرد لذا بايد بپذيريم كه مراد ازنفي ، نفي حقيقت است ادعائا"0 بعنوان مثال در حديث آمده است : (لاصلوه لجارالمسجدالافي المسجد.) يعني براي كسي كه همسايه مسجد است نمازي نيست مگر در مسجد.
پس اگر همسايه مسجد نمازش را در خانه بخواند، مي توان ادعا كرد كه نماز نخوانده زيرا اين نماز از حيث آثار و فضيلت به قدري كم اهميت است كه گويي نماز نخوانده است .
حال اگر موضوعي مثل بيع متضمن ضرر باشد مثل اين است كه بيع محقق نشده و به دنبال آن لزوم عقد كه حكم وضعي است از بين خواهد رفت ، پس حكم نفي مي شود اما به لسان نفي موضوع .

ب - محاكمه اقوال
اگر معناي دوم را بپذيريم مي توان به موجب قاعده لاضرر حكم به وجوب تدارك ضرر كنيم 0 عدم النفع نيز ضرر است لذا نبايدبلاجبران باقي بماند.
و اگر هم معناي اول را بپذيريم يعني بگوييم مفاد لاضرر فقط تحريم فعل ضرري است .
باز مي توان گفت بين حرمت فعل ضرري و وجوب تدارك ضرر، ملازمه وجود دارد. زيرا عقلا" و عرفا" بين تحريم فعل ضرري و وجوب جبران ضرر ملازمه وجود دارد پس طبق اين قول نيز مي توان گفت منع از تحصيل نفع اگر شان مال يا انسان نفع باشد ضرر است و بايدتدارك شود.
و اگر معناي سوم يا جهار را اختيار كنيم در اين صورت سياق قاعده لاضرر امتنان و منت بر امت اسلامي است ، يعني بناي شريعت بر تسهيل و رفاه حال مردم است اين امتنان اقتضاء مي كندكه قاعده مزبور فقط شامل احكام وجودي شود. مثلا" حكم عقد بيع لزوم است ، اگر عقد بيع ، به واسطه غبن ومانند آن منشاء ضرر باشد با قاعده لاضرر لزوم را نفي خيار غبن را اثبات مي كنيم نه آنكه قاعده شامل احكام عدمي هم بشود. فرض كنيم كسي به ناحق شخصي را حبس كرده و مانع كسب كار او شود، بدهي است از عدم حكم به ضمان حابس ، محبوس متضرر مي شود ولي چون مفاد قاعه لاضرر نفي مي باشد نه جعل ، لذا نمي توان حكم به ضمان را جعل و اثبات كرد. ناگفته نماند كه شيخ انصاري احتمال داده كه اين قاعده شامل عدميات نيز بشود. عبارت شيخ چنين است : ان وجوديا" كان او عدميا" فكما انه يجب في حكمه الشارع نفي الاحكام الضرريه ، كذلك يجب جعل الاحكام التي يلزم من عدمها الضرر مع ان الحكم العدمي يستلزم احكاما" وجوديا" فان عدم ضمان مايفوته من المنافع يسلتزم حرمه مطالبته ومقاصته و التعرض له وجواز دفعه عندالتعرض له فتامل هذا مضافا" الي استفاده ذلك من مورد روايه سمره بن حندب انه صلي الله عليه و آله سلطه علي قلع نخل سمره معللا" بنفي الضر حيث ان عدم تسلطه عليه ضررالخ 0(3)
يعني فقط احكام وجودي ضرري نفي نشده ، بلكه هر آنچه كه در شرع مقدس اسلام بدان ملتزم مي شوند وب ر طبق آن رفتار مي كنند چنانچه ضرري باشد خواه امر وجودي باشد يا عدمي ، با قاعده لاضرر نفي مي شود. پس همانگونه كه منت بر امت اقتضاء مي كند احكام وجودي ضرري را نفي كند، همين طور هم منت اقتضاء مي كند احكامي را كه از عدم آنها ضرر متوجه بندگان مي شود جعل و وضع كند، مضافا" اينكه حكم عدمي مستلزم حكم وجودي است. بنابراين اگرقرار باشد كه منافع كسي كه به واسطه منع از كسب كار فوت شده مضمون نباشد لازم مي آيد كه مطالبه اجرت و تقاص از مال حبس كننده وتعرض نسبت به او حرام باشد و چنانچه اجرت را مطالبه كند مي توان تقاضاوتعرض او را دفع كرد.
مضافا" اينكه مي توان اين حكم را از مور روايت سمره بن جندب استفاه كرد، چرا كه پيامبر(ص )، انصاري را مسلط بر كندن درخت خرماي سمره كرد به اين علت كه اگر انصاري مسلط بر قلع درخت نباشد متضرر خواهد شد. همانگونه كه تسلط سمره بر درخت خود و سركشي كردن به درخت بدون اذن انصاري موجب تضرر انصاري مي شده 0 خلاصه كلام شيخ اين است كه از عدم ضمان ، حرمت مطالبه اجرت منافع فوت شده و حرمت تقاص لزم مي آياد و حرمت كه حكم وجودي است ، سبب ضرر خواهد بود پس به كمك قاعده لاضرر مي توان حرمت مطالبه وحرمت تقاص را از ميان برداشت .
اما به نظر اينجانب معناي اول مناسب ترين معناي مجازي است ، زيرا حديث لاضرر را بايد با توجه به آيات و روايات معنا كرد.به موجب آيات و روايات به خوبي استفاده مي شود كه شارع از مردم خواسته است مرتكب كاري نشوند كه موجب تضرر ديگران شود، مثل اني آيات : (لاتضارالوالده بولدها .....) (4) ولايضاركاتب ولاشيهد) و (لاتمسكو هن ضررا") (5) و غير اين آيات كه خداوند از والدين طفل مي خواهد كه به بهانه فرزند به يكديگر ضرر نرسانند يا به فرزند ضرر نرسانند و نيز از نويسنده دين و شاهد خواسته است كه به طرفين معامله ضرر نرساند، يعني نبايد چيري را بنويسند كه طرفين املاء نكرده اند و شاهد نبايد شهات به ناحق بدهد و يا طرفين معامله حق ندارند به نويسنده و شاهد ضرر برسانند ونيز خداوند از زوج خواسته است كه از روي عناد و به منظور ضررزدن زوجه را نگه ندارد، پس شارع مردم را از ارتكاب فعل ضرري منع مي كند. ودر مسئله تغيير مسير آب كه منجر به تعطيل شدن آسياب مي شود امام مي فرمايد: ..... ولايضراخاه المومن.(6)
و اي بسا از خود روايت (لاضرر) هم بتوان اين معنا رااثبات رد، زيرا پيامبر(ص ) به سمره فرمود: مااراك الارحلا" مضار0(7) يعني به نظر من تو آدمي هستي كه اصرار بر ارتكاب فعل ضرري داري و يا فرمود: انك رجل مضار ولاضرر و لاضرار علي مومن .
پس چون وورد به منزل انصاري بدون اذن او فعل ضرري بوده ، پيامبر سمره را نهي كرد و از او خواست كه اذن بيگرد و قيد (علي مومن ) بعد از عبارت لاضرر و لاضرار چنانكه در روايت ابن مسكان آمده مويد همين معنا است و اينكه شيخ انصاري در مكاسب فرموده است قيد (في الاسلام ) بعد از عبارت لاضرر و لاضرار مويد معناي سوم يعني نفي حكم ضرري است ، مي گوييم :
اولا": معلوم نيست كه اين اثير در نهايه خود اين قيد را از كجا آورده ، شيخ الشريعه مي گويد: (من تمام كتب اهل سنت را گشتم و به اين قيد برخورد نكردم ) ،
ثانيا" هر چند قيد (في الاسلام ) در روايتي كه شيخ صدق دركتاب من لايحضره الفقيه نقل كرده وجود دارد ليكن اين روايت مرسل است و ارسال موجب ضعف حديث مي شود،
ثالثا" وجود قيد (في الاسلا) ضرري به استدلال ما نمي رساندزيرا معنايش اين خواهد بود كه در شريعت اسلام هيچكس حق ندارد مرتكب فعلي شود كه موجب تضرر ديگران بشود، خواه فاعل ضرر شارع باشديا مكلفين. بنابراين ترديدي باقي نمي ماند كه مفاد لاضرر نهي از ارتكاب فعل ضرري است .
تنها ممكن است اشكال شود كه در اين صورت شارع فعل مكلف رااز ضرري نهي مي كند و اين نهي مستلزم وجوب جبران ضرر نيست ولي به نظر مي رسد كه بين نهي و لزوم تداكر شرعا" ملازمه وجود دارد،مثلا" خداوند به موجب آيه شريفه (لاتاكلوااموالكم بينكم ببالباطل ) يعني به ناحق و عدوانا" در اموال يكديگر تصرف نكنيد. سرقت ،قمار كلاهبرداري و اختلاس و غصب از مصاديق اسباب باطل است كه خداوند از آنها نهي فرموده و بديهي است غاصب وهر كس كه به منزل غاصب است ضامن عين ومنافع عيني است كه قبض كرده و يا مي بينيم پيامبر (ص ) از بيع غرري نهي كرده (نهي النبي صلي اليه عليه و آله عن بيع الغرر) و غرر مفسد معامله است وكسي كه به عقد فاسد مبيع راقبض كرد هضامن اصل مال ومنافع آن مي باشد و يا مي بينيم خداوندازقتل نهي كرده و فرموده است لاتقتلواالنفس ..... پس كسي كه مرتكب قتل شده ضامن است و غير آن .
شايد منظور صاحب رياض نيز همين است آنجا كه مي گويد: (العموم لاضرر و لاضرار في الدين بنائا" علي صدق الاضرار بمنع المانع في هذه الصوره عرفا"، فيتوجه ضمانه حينئد جدا" ومن هنا يتوجه الحكم بضمان نقص القيمه السوقيه للمتاع اذا حصل بمنع المالك عن بيعه و لو مع بقاء العين وصفاتها0) (8)
يعني اگر كسي مالك را از حفظ مال خود منع كند و مال تلف شود و بر اين منع عرفا" عنوا اضرار صدق كند جدا" در اين صورت ضمان متوجه مانع مي شود و به همين خاصر است كه اگر كسي مالك را از فرو شمالش باز دشارد و سپس قيمت كالا در بازار تنزل كند ضمان متوجه مانع خواهد شد، هرچند عين مال و صفات آن باقي بماند.به دليل عموم حديث شريف لاضرر و لاضررار در دين مبين اسلام .
خلاصه اينكه اگر عدم النفع به حميع اقسامش از مصاديق ضررباشد كه صحيح همين است مي توان به استناد قاعده لاضر حكم به وجوب تدارك آن كنيم ، خواه مرا از لاضرر نه از فعل ضرري باشد و خواه مراد نفي صفت باشد و يا نفي حكم واللاه العالم 0 اما اگر عدم النفع را مرادف با ضرر ندانيم و يا اگر دانستيم با تمسك به عموم لاضر نتوانيم حكم به تدارك آن كنيم ، در اين صورت تكليف چيست ؟
بخش دوم مقاله را به اين بحث اختصاص مي دهيم 0

بخش دوم 0 آيا عدم النفع مضمون است ؟
گفتيم گاهي عدم النفع ناشي از اثبات يد عدواني بر مال و يا حبس اناسن كاسب و صنعتگر مي باشد. و گاهي هم عدم النفع ناشي از ممانع تاست ، مثلا" نگذارد مالك از اتومبيل خود استفاده كند يادر خانه اش شكني گزيند بي آنكه خودش وضع يد كند، يا او را از فروش مالش باز دارد و قيمت در بازرا كند و يا نگذارد كه در مغازه خود حاضر شو بي انكه او ر به ناحق حبس كند. در اين قبيل موارد، آيا كسي كه مانع كسب و كار شده ضامن منافع فوت شده كاسب مي باشد؟ حكم مسائل فوق را ذيلا" مطالعه مي كنيم .

1-
فوت منفعت در اموال
گفتيم فوات منفعت گاهي به خاطر غصب است و گاهي به خاطرمنع از تحصيل نفع .

1-01
فوت منفعت به جهت وضع يد
منظور از فوات منفعت اين است كه منفعت بدون استيفاء از بين برود. مثل مثالهايي كه در بالا گفتيم .
مشهور فقها و قانون مدني قائل به ضمان منافع غير مستوفات شده اند زيرا منفعت را مال تلقي مي كنند و آن ار تابع عين مي دانند، پس هر كس به ناحق عين را قبض كند به تبع آن نيزمنفعت را قبض كرده و هر دليلي كه دلالت بر ضمان عين كند همان دليل هم دلالت بر مضان منفعت مي كند. مع هذا بعضي از فقها مثل شيخ انصاري ، شمول ادله اي كه دلالت بر ضمان عين مي كنا نسبت به منافع را مورد اشكال قرار داده و مي گويد: در حديث (شريف علي اليدمااخذت حتي توديه ) ، صله موصول شامل منافع نمي شود، يعني كلمه (ما) كه موصول است نايه از عين است نه منفعت ، پس منفعت درصله آن مندرج نخواهد شد. به بيان ديگر با اخذ عين اخذ منفعت صدق نمي كند تا اخذ ملزم به تاديه بدل آن باشد.
و احترام ما لمسلمان فقط مستلزم حرمت تصرف در عين مال و اتلاف آن بلاعوض مي باشد. پس از منفعت بدون استيفاء فوت شوداتلاف صدق نمي كند تا پرداخت عوض آن لازم باشد. و بالاخره شيخ انصاري مي گويد: (التوقف اقرب الي الانصاف 0)
ناگفته نماند كه شيخ انصاري از فخرالمحققين نقل مي كند كه ايشان حكم به عدم ضمان منافع غير مستوفات كرده كه به نظرنميرسد اين نسبت بدرست باشد، زيرا اينجابن به ايضاح رجوع كردم و به ا اين قول برخورد نكردم 0 آري به عقيده ايشان منافع حر در صورت تفويت مضمون است نه در صورت فوات ومنظورش از تويت ،استيفاءخدمت و عمل او مي باشد و منظورش از فوات ، فوت منفعت بدون استخدام مي باشد. مثل اينكه انساني را حبس كند بي آنكه از او كار بكشد. حتي اگر انساني را براي انجام كاري اجير كند و سپس او را حبس كند تا مدت اجاره به پايان برسد، بي آن

یک شنبه 13 / 8 / 1390برچسب:, :: 11 AM ::  نويسنده : neda govahi

 

حقوق تجارت بین الملل



با رشد امكانات ارتباطي بين جوامع مختلف ، روابط بازرگاني از مرزهاي كشورها فراتر

رفته و جنبه‌ي بين‌المللي پيدا كرده‌ است. در روابط بازرگاني بين‌المللي به دليل

دخالت عنصر خارجي ، قواعد حاكم بر رابطه و نظام حقوقي حل و فصل اختلافات

ناشي از آن ، با روابط تجاري داخلي تفاوت پيدا مي‌كند. حقوق تجارت بين‌الملل از

قواعدي بحث مي‌كند كه بر روابط تجاري فرامرزي و شيوه‌ي حل و فصل اختلافات

ناشي از آن حاكم است. در تقسيم‌بندي كلي مباحث مطرح در اين رشته به سه

حوزه‌ي :  قراردادهاي تجاري بين المللي  2ـ   داوري تجاري بين‌المللي  3ـ 

 ورشكستگي بين‌المللي  قابل تقسيم‌بندي است.

یک شنبه 13 / 8 / 1390برچسب:, :: 11 AM ::  نويسنده : neda govahi

در زیر چند لغت می اید که بعضا در سوالات و بصورت کثیر به صور مختلف در ازمون متون حقوقی امده .این لغات با تعاریف حقوقی برای شما بسیار مفید است.

1-CIF=Cost Isurence and Freight
در این حالت از خریدار بایع هزینه حمل بیمه +ثمن بیع میگیرد و پس از ان ان مبیع یا کالا را تا مقصد فرد خریدار حمل می کند.

2-FOB=Free On Bord
یکی از مشهورترین لغات حقوق اقتصادی تجارت بین الملل و زیر شاخه های مدیریت وبازرگانی این کلمه معروف است.بدین معنا که بایع ثمن بیع را میگیرد و میگیرد و تا مقصد بر روی عرشه کشتی bordتحویل می دهد.در این نوع خرید وجه افتراقش با cifاین است که ملاحظه می شود بیمه و کرایه حمل بر عهده خود خریدار گذاشته اند.

3-C&F=Cost and Freight
در این مورد بایع ثمن مبیع را میگیرد ومضاف بر ان کرایه حمل ولکن در این حالت بیمه بر عهده خریدار است ودر بندر تحویل خریدار می دهد.

4-Avarieخسارت وتلف یا کمبود کالا هایی که بوسیله کشتی حمل می شود
Aggravation of punishmentتشدید مجازات
Appropiationتصاحب
Attestation/Confirmationتصدیق
Estate of a deceasedترکه
Dilverتسلیم و تحویل
Deilverringتحویل دادن
Distuctionمنتفی شدن قرار داد
Delayتاخیر
Failure to maintainترک نفقه
Fraud/swindingتدلیس جزایی
Fraud/Deception/misrepresentationتدلیس مدنی
Issuseصادر شده
Limited liability companyشرکت با مسوولیت محدود
General partneshipشرکت تضامنی
Producer cooperration comشرکت تعاونی
private joint stok comشرکت سهامی خاص
public joint stok comشرکت سهامی عام
Civil partnershipشرکت مدنی

سه شنبه 8 / 8 / 1390برچسب:, :: 3 PM ::  نويسنده : neda govahi

 

What is International Law
 International law is a body of laws, regulations, and accepted practices by which different nations throughout the world interact with each other as well as with their own citizens and citizens of other countries. There are two basic categories of International Law, public International Law and private International Law, although the two tend to overlap frequently. Public International Law deals with relationships between different nations or between a nation and persons from another country. Private International Law generally deals with individual concerns, such as civil or human rights issues, not only between a government and its own citizens but also in how its citizens are treated by other nations

International=بین المللی

Low=حقوق

abody-قسمتی

regulation=قاعده-دستور-آیین نامه

accepted=پذیرفته شده

interact=اثر متقابل

categories=طبقه بندی

public international LOW=حقوق بین الملل عمومی

private international low=حقوق بین الملل خصوصی

deals=اندازه-مقدار

individual=شخصی

concern=بستگی -ربط

human rights=حقوق بشر

ادامه دارد...

 

 

دو شنبه 7 / 8 / 1390برچسب:, :: 7 PM ::  نويسنده : neda govahi

If you haven’t any charity in your heart, you have the worst kind of heart trouble

اگر هیچ مهربانی در قلبت وجود ندارد،بدترین نوع مشکل قلبی را داری

 

 

A good character is the best tombstone.  Those who loved you and were helped by you will remember you when forget-me-nots have withered.  Carve your name on hearts, not on marble

يک شخصيت خوب مثل يک سنگ قبر است.آنهایی که تو را دوست داشتند و تو کمکشان کردی، وقتی عشق در این دنیا کمرنگ میشود، تو را به یاد می آورند.اسمت را روی قلبها حک کن نه روی سنگ مرمر

صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موثَق و آدرس reliable.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 34
بازدید کل : 1512
تعداد مطالب : 7
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1